جدول جو
جدول جو

معنی پاسخ سرای - جستجوی لغت در جدول جو

پاسخ سرای
(اَرَ)
جواب دهنده. پاسخ ده. پاسخ گوی. پاسخ گذار. جواب آورنده:
نهاده بدو گوش پاسخ سرای
پر اندیشه شد ز آن سخن رهنمای.
فردوسی.
فرستاده آمد همان رهنمای
دل و گوش بیژن بپاسخ سرای.
فردوسی.
، معبّر. گذارندۀ خواب:
چو بابک سخن برگشاد از نهفت
همه خواب یکسر به ایشان بگفت
پر اندیشه شد ز آن سخن رهنمای
نهاده بدو گوش پاسخ سرای
سرانجام گفت ای سرافراز شاه
بتأویل این کرد باید نگاه
کسی را که دیدی تو زینسان بخواب...
فردوسی
لغت نامه دهخدا
پاسخ سرای
جواب دهنده پاسخگوی پاسخ گزار، جواب آورنده، گزارنده خواب معبر
تصویری از پاسخ سرای
تصویر پاسخ سرای
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ)
گداخانه. دارالمساکین:
هستی خلیفه نسب بغداد و قدس طلب
ساسی سرای جهان چه درخورست ترا.
مجیربیلقانی.
رجوع به ساسی شود
لغت نامه دهخدا
(سُ گَ)
جواب گزاری:
چنان رو که پرسدت پاسخ کنی
به پاسخ گری روز فرخ کنی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاسخ گری
تصویر پاسخ گری
جواب گزاری
فرهنگ لغت هوشیار